برنامه ریزی از پایین به بالا

هر چی بیشتر توی این فرهنگ و محیط زندگی میکنی بیشتر میبینی که اینها هم در نهایت شبیه ما هستند یعنی بشر همینه. مثلا در مورد از زیر کار در رفتن و......... حالا این سوال پیش میاد که اگه اینا هم مثل ما هستتد (که البته در مواردی به نظر من ما خیلی بیشتر از اینها وقت و انرژی میذاریم) پس چرا اینها اینجان و ما اونجا!!!چرا همه چی اینجا خوب پیش میره ( یا حداقل به مراتب خیلی بهتر از ایران پیش میره). با توجه به ده سال تجربه کاری در ایران و تجربه محیط های کاری هر دو کشور، سریع یاد اون عبارت معروفی میوفتم که موقع ترجمه متن های UNDP    باهاش برخورد میکردم. Bottom Up Approach یا همون برناه ریزی از پایین به بالا برعکس ایران که برنامه رزی از بالا به پایین هست.

البته این روزا دیگه استفاده از این عبارت در ایران هم مد شده اما چقدر عمل میشه به نظر من خیلی خیلی کم.

دو موضوع اصلی که باعث پیشرفت محیط های اینچنینی میشه جدای از مسائل جامعه شناختی و .... به نظر من همین برنامه ریزی از پایین به بالاست و دیگری قدرت قانون. به عنوان نمونه کارهای تحقیقاتی دانشگاه معمولا طرف قرار داد داره. شرکتها یا موسساتی، با توجه به برآورد نیاز اهدافی رو در نظر میگیرن که سعی در برآورده کردن این اهداف از طرق مشارکت با سایر ارگانها هستند که این اهداف و نیازها واقعی هستند چرا که نیاز سنجی از سطوح پایین صورت گرفته. و نکته مهم تر اینکه این موسسات اکثرا دولتی نیستند تا اگر کار پیش نرفت یا هدف اولیه درست تعیین نشده بود آب ار آب تکون نخوره.

به نظر میاد این روشی هست که ما هم باید پیش بگیریم و تا موقعی هم که دولت تصدی گری کل امور رو داشته باشه  و همه از امنیت شغلی برخوردار باشند کارها درست انجام نخواهد شد البته این به این معنی نیست که تلاشی صورت نمیگیره برعکس تلاش ها بیش از حد هست اما چون اهداف کاربردی نیست نتیجه چشمگیر یا طولانی مدتی نداره. نمونه اش کسستگی بین بخش تحقیق و علم.

کنفرانس امسال

امسال هم مثل هر سال کنفرانس تحصیلات عالیه در لینکولن برگزار شد. این کنفرانس در سطح دانشگاه لینکولن جهت تشویق دانشجوهای فوق و دکترا برای ارائه کارهاشون برگزار میشه تا هم تشویق بشن و هم تجربه ای کسب کنند. امسال هم با وجود مشغله زیاد بنا به خواسته استادم در دو سه روز آخر با عجله ای آماده کنفرانس شدم و رتبه دوم رو در سطح دانشکده کسب کردم. خب ظاهرا با این روال که پارسال سوم شدم و امسال دوم  باید سال بعد اول بشم .این چند هفته آینده حسابی سرم شلوغ خواهد بود چون روی دو تا مقاله دارم کار میکنم.

نکته اصلی که من با توجه به تجربیاتم در این دو ساله به دلیل سخنرانی های زیاد یاد گرفتم اینه که در این سیستم انگلیسی سخنرانی ها هر چی از حالت رسمی در بیاد بهتهر. خودشون به هر حال سعی میکنند چاشنی طنز رو توی کارشون داشته باشند در خقیقت هم باید همینطور باشه تا شنونده از مطالب سنگین علمی خسته نشه و دوم هم اینه که باید به سطح دانش شنونده دقت کرد چون مطمئنا همه توی اون موضوعی که شما کار کردید تخصص ندارند و هنر اینه که اون رو به نحوی ارائه بدین که برای همه قابل فهم باشه. اگر کسی سوال تخصصی داشت میتونه در آخر در قسمت پرسش و پاسخ بپرسه.  خلاصه به قول اینا :

Just) my two cents worth)

اصطلاحی که اخیرا شنیدم و  وقتی کفته میشه که کسی به شما توصیه های غیر رسمی میکنه تا مدنطر داشته باشید که ریشه و مفهوم و نکته اصلیش همون دو سنت هست که نشونه کم ارزش بودن هست اما همون دو سنت هم توی کارهای خیریه و کمک به بقیه ارزشمند هست امیودارم مفهوم رو رسونده باشم.