ورقی نو-روزگاری نو
پیدا کردن خونه توی ولینگتون سخت بود خصوصا که شهر روی تپه ها ساخته شده ، کوچه ها و خیابونها شیب دار هستند و این امر روزهای اول که دنبال خونه بودم و ماشین نبود کار رو خیلی سخت میکرد. کلا توی پنج شش هفته بالای سی تا خونه دیدم. نخونه های ولینگتون به نظر خیلی داغون تر از خونه های کرایست چرج میومد و سخت بود خونه خوب پیدا کردن و البته گرون. نکته مهم این بود که بیشتر به جانور بودن این انگلیسی ها پی بردم. یگ جاهایی روی تپه ها و توی ارتفاعات خونه درست کردن که عقاب هم همجین جاهایی نمیتونه لونه درست کنه. یعنی آدم وقتی این خونه ها رو میبینه که روی شیبهای تند ساخته شده با خودش فکر میکنه ما همچین مسیرهایی رو تنبلی مون میشه با نیت ورزش بالا بریم چه برسه که اونجا مصالح ببریم و خونه درست کنیم. از انگلیسی هایی که از اون ور دنیا اومدن نیوزیلند و پیدا کردن و همه دنیا رو گرفتن البت این چیزا بعید نیست.
فعلا دارم با کار توی محیط اداری خودمو وفق میدم هر چند خیلی سخته. توی هشت نه سال سال اخیر توی محیط دانشگاهی بودم حتی وقتی ایران کارمند بودم، برای همین این شرایط برام تازگی داره. به نظر من محیط دانشگاهی برای اونایی که توی یه کشور دیگه کار میکنند بهتره چون بافت و تنوع آدمهاش بیشتره و آدم راحت تره توی اون محیط نسبت به یک محیط اداری رسمی.
از اونجایی که دو سال پیش اول زمستون نیوزیلند رو به مقصد فلوریدا ترک کردم و فلوریدا هم عملا زمستون معتدلی داره ، در حال حاضر بعد دو سال دارم یه زمستون رو تجربه میکنم .
خاطرات یک سیستانی در نیوزیلند , آمریکا